ماهور، شور و آواز افشاری به گوش نمیرسد که مایه دشتی و مایه بیات اصفهان است که سرنوشت ساز و آواز را رقم میزند، امروز 29 خردادماه 1387 نیست؛ 2 ماه گذشته و 31 مردادماه است؛ روزی است که پسر بر جای پدر نشسته و میخواهد استقلال خود را اعلام کند.
هرچند پیشتر با ارائه آثار مستقلی چون «شوق دوست»، «نقش خیال»، «ناشکیبا»، «باستارهها»و «نسیم وصل» گام در این راه گذاشت و همین طور با برگزاری کنسرتهای مستقل در خارج از ایران.اما امروز برای همایون شجریان روز دیگری است،اولین کنسرت مستقل وی در حضور بیش از هزاران مشتاق در تالار بزرگ کشور و به فاصله 2 ماه از کنسرت پدر در همین مکان اجرا میشود و چه بسا بسیاری از حاضران آن کنسرت را در خاطر داشته باشند و حتی طنین صدای شجریان بزرگ را هنوز در تالار پراکنده بدانند. این طبیعت کار همایون است که همه او را با استاد بزرگ آواز ایران مقایسه کنند البته از همان آغاز در ذهن تماشاگران این مقایسه میچرخد.
محمد رضا شجریان با غرور به دیدن کنسرت پسر آمده؛ پسری که سالها او را در کنسرتهایش همراهی کرده بود، چه با نواختن تنبک و چه همسرایی در آواز. همایون هرچه آموخته از پدر است هرچند با هنرمندان شاخصی چون علیزاده، کلهر، پیرنیاکان، عندلیبی، مجید درخشانی و فرجپوری و اخیرا متبسم نیز همراه بوده و آموخته است اما پدر استاد دیگری برای او بوده برای همین است که پیش از هر زخمهای بر سازها و بیرون آمدن صدا از حنجره وی، او بوسه بر دستان پدر میزند و پیش از سکوت سازها و حنجره به نشانه پایان کنسرت، مرغ سحر را میخواند که همواره یادآور استاد محمد رضاشجریان است.
با همه این تفاسیر و البته اجرای موفق گروه است که اولین کنسرت مستقل همایون شجریان در خاطرهها میماند.
حمید متبسم است که زخمه بر تار میزند تا پس از کوک سازها کنسرت همایون شجریان و گروه دستان آغاز شود. گروه مایه دشتی را برای بخش اول انتخاب کردهاند تا این بخش با توجه به انتخاب اشعار بیشتر حال و هوایی عاشقانه و تغزلی داشته باشد. کمی بعد نوای دلنشین بربط حسین بهروزینیا و کمانچه سعید فرجپوری هم اضافه میشود و کمی بعدتر تنبک پژمان حدادی تا همه چیز برای همراهی همایون شجریان مهیا باشد تا کلام حمید متبسم را بخواند: در تارهای عشق تو پیچیدهام عزیز / از آفتاب مهر تو روییدهام ز خاک...
در آواز تا نیمه تنها سازبربط است که جواب خواننده را میدهد و نیمی دیگر تار و کمانچه.
ساز و آواز در درآمدهای سهگانه شور (همراهی تحریر و آواز) گروه را به سمت اجرای تصنیفی برد که نام بخش نخست هم از آن گرفته شده بود: قیژک کولی. قیژک کولی کوک است در این تنگی عصر رعد را عربده بُگسسته/ ولی پیوسته قیژک کولی در همهمهای...
(چنگ یا قیچک، سازی است آرشهای که در پارهای اوقات «قیژک» هم تلفظ میشود.در معماری این ساز دسته ساز تقریبا در نصف طول خود روی شکم قرار گرفته و نیمه دیگر در بالا به جعبه گوشیها متصل است و دسته فاقد «دستان» است. )
هرچند کلام شفیعی کدکنی در شعری که گروه تصنیفش را ساختهاند کمی دیر هضم است و عشوه گریهای سازها و کلام همایون هم به آن اضافه میشود اما قطعه بیکلام مستانه که به دونوازیای سرخوش آور میرسد، برای دقایقی شعبده دستان بهنام سامانی بر کوزه و پژمان حدادی بر تنبک همه حواس تماشاگران را معطوف خود میکند تا جایی که بارها میان این دو نوازی بیاختیار به تشویق نوازندگان بپردازند، فضای سنگین قیژک کولی را میشکند. صدای کمانچه و همایون است که ساز و آواز بعدی را به همراه میآورد و مخاطب را از حال و هوای سازهای کوبهای و وجدی که به همراه آوردند دوباره به فضایی تغزلی میبرد.
«کمند زلف» که از اشعار معروف حافظ است به تصنیف «زهی عشق» با کلام مولانا میپیوندد تا در حالی بخش نخست کنسرت همایون به پایان برسد که شجریان پسر بیآنکه اصراری بهخودنمایی تسلط و توانایی صدایش داشته باشد همانطور که پیشبینی میشد رضایت مخاطب را از آن خود کند و در همان عالم مقایسه میان صدای پدر و پسر، صدای پسر رنگ مستقلی بهخود بگیرد تا دیگر کمتر مخاطب بهدنبال شباهت صدای همایون و محمدرضای بزرگ آواز ایران باشد.گروه دستان نیز بخشی از هماهنگی و خلاقیت یک گروه نوازی موسیقی سنتی ایرانی که در عین حال نظربه نوآوری دارد را به نمایش میگذارد.
گروه 6 نفره دستان با نواختن 9 ساز-که از میان آنها در بخش نخست سازهای کوبهای نقش پررنگتر و نوآورانهتری را ایفا کردند- در کارنامه نزدیک به 20 ساله خود تجربه همکاری با خوانندگانی همانند شهرام ناظری، صدیق تعریف و سالار عقیلی را نیز داشته است که همکاری این گروه با شجریان، هرچند که شجریان پدر نباشد، این کارنامه را تکمیلتر میکند.
اما بخش دوم در مایه بیات اصفهان و با آهنگسازی قطب دیگر گروه یعنی سعید فرجپوری و با اشعاری از فریدون مشیری، عطار نیشابوری، حافظ، عراقی و سیاوش کسرائی کوک شده بود تا آن حال و هوای رفتوآمد میان شادی و غم که خاص بیات اصفهان است را حکایت کرده، کمتر عاشقانه باشد و بار معانی اجتماعیتری را به دوش بکشد.
بگذار سر به سینه من، تا که بشنوی ؛ آهنگ اشتیاق دلی دردمند را/ شاید که بیش ازین نپسندی به کار عشق ؛ آزار این رمیده سر در کمند را/ بگذار سر به سینه من، تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست/ بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان ؛ عمری ست در هوای تو از آشیان جداست... اشتیاق که تمام میشود، ساز و آواز «خورشید آرزو» از ساختههای همایون شجریان اجرا میشود و بعد تصنیف زیبای «چین زلف»:ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او / همچو من شو گرد یک یک حلقه گردان او... در این تصنیف گروه نیز همایون را در خواندن همراهی میکنند.
آنچه در بخش دوم و در تصنیفهای این بخش بیش از هر چیز رخ مینماید تسلط و مهارت همایون در تصنیفخوانی است؛تصنیفهایی که خواندن برخی از آنها و پیچیدگیهای آوازی آن دشوارتر از آواز بهنظر میرسد، به همین گونه ساز و آواز «عشق پاک » و «دلشده» و تصنیفهای «اسرار عشق» نیز اجرا میشوند تا تصنیف«وطن» با حال و هوای وطنپرستانه خود پایان بخش کنسرت باشد؛تصنیفی که شاید بسیاری از حضار انتظار داشتند پس از پایان رسمی کنسرت که گروه بهدنبال تشویق حاضران به صحنه باز میگردد دوباره آن را اجرا کنند. اما در حالیکه عده دیگری هم انتظار این را داشتند که همایون شجریان یکی از تصنیفهای اجرا شده و آشنای قبلی خود را بخواند، طنین «مرغ سحر » پیچید و اولین کنسرت مستقل همایون شجریان در حالی پایان یافت که مخاطبین هیچ قطعه آشنایی را نشنیدند تا در دل یا زیر لب با همایون آن را زمزمه کنند.
نمی توان این گزارش را به پایان برد و از طراحی صحنه فاقد زیبایی و خلاقیت که برای چنین اجرایی در نظر گرفته شده بود نگفت و در عین حال از صدابرداری خوب این اجرا یاد نکرد.